محل تبلیغات شما

دوستای گلم سلام به همگی.

واقعا دلم براتون تنگ شده بود. ولی به دلیل گرفتاری های کاری و ماه رمضون و کمبود انرژی نمی شد بیام اینجا و ازتون خبر بگیرم و از خودم خبر بدم.

راستش یه وقتایی که دلم می خواد سریع بیام و باهاتون حرف بزنم هی می گم اینکارم انجام بدم. اون کارم انجام بدم و بعدش بهرحال میرم و می نویسم براشون. ولی بعدش یادم میره L(

جونم براتون بگه که هر سال با همسری لجباز سر اینکه نباید به خاطر سنگ کلیه روزه بگیره کل کل داریم. یه هفته روز گرفت و مشکل پیدا کرد و خلاصه چند روزی درگیر بود و سنگ دفع کرد و خیالش راحت شد که نمی تونه روزه بگیره!

البته منم راحت شدم. از پختن هوسونه های دم افطار. زنگ می زد: راستی خمیر برای سمبوسه داری؟ ببین اگه طالبی نداری بگیرم برای افطار راستی سیب زمینی داری که کوکو درست کنی واسه افطار خلاصه خودم جون نداشتم دم افطار همش هم باید واسه ایشون هوسونه درست می کردم.

تازه واسه سحری هم راحت شدمJ) خودم با خوردن یه کم آش و چند لقمه نون و پنیر سبزی دیگه شام نمی خوردم و سیر می شدم. میوه می خوردم و تا حدود 2 بیدار می موندم و غذا می خوردم که دیگه می شد سحری. می خوابیدم تا نماز صبح. ولی وقتی می خوابیدم و می خواستم واسه سحر بیدار بشم همراه همسری، خوابم کوفتم می شد.

الاتم که دارم یخ می زنم. کلا از ظهر به بعد فشارم می افته و همش سردمه . امسال البته خنک تر بود ماه رمضون.

دیشب مهمونی بزرگ افطار فامیلی بود. یه نفر با خانومش روی مخ بود. ایشون دو ساله داره طلبگی می خونه و کلا با خانوم های نامحرم سلام و احوالپرسی نمی کنه! خانمش هم روبند می زنه و کلا انگار کسی رو جز خانواده شوهرش نمی بینه که بخواد سلام کنه!!!

در صورتی که الفبای برقراری ارتباط با مردم جامعه رو نمی دونه چطور بعدا می خواد با افراد جامعه ارتباط بگیره؟ رشته علوم انسانی که با مردم سر و کار داری خب باید بتونی باهاشون ارتباط بگیری.

خلاصه که روی مخ بودن ها .

دیروز موقع رفتن به مهمونی که یه سالن توی پاسداران بود همش به همسری می گم خب بپرس آدرس رو . می گه خودم بلدم. صبوری کن .

خلاصه یه ربعی تو ترافیک موندیم و گشتیم تا پیدا کرد. البته من ویز زدم ها.

الانم به شدت دلم ضعف میره و دارم از گرسنگی می میرم. الان در شرایط روحی هستم که دلم می خواد دوشنبه باشه.

طاعات همگی شما قبول باشه.

واسه من بحران بود...

مسافرم میاد شهرو خبر کن...

خداحافظی با گردن درد...

نمی ,یه ,افطار ,واسه ,دلم ,خلاصه ,می خواد ,پیدا کرد ,کرد و ,روزه بگیره ,می گم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

جهان